امروز روزم قشنگ بود
به قشنگی وقتی که به ایدهی تو دیوانهوار میخواستم پاهایم را در شنهای کویر و خنکیِ آبهای دریا فرو ببرم.
به قشنگی وقتی که دل بستم به لقبِ شبدر سبزِ چهاربرگِ سحرآمیزی که تو به من تحفه کردی.
به قشنگی وقتی که کوفتههای خاصِ دست پختِ دلپذیرت را زیر زبانم فراموشنشدنی دیدم.
و به قشنگی وقتی که تو را دیدم.
جیغ بزنم تا احساساتم دنیا را فرا بگیرید؟!
من با دیدنِ تو،با خودم و دنیا رفیقتر شدم و حالا چیزِ ارزشمندی برای محافظتی سرسختانه داشتم و دارم.
من خوشحالم و روزهایم هر روز قشنگتر میشود چون یکی در یک گوشه از دنیا نفس میکشد و من نیز نفس میکشم و این نفسها بوی شیرین و گرمِ رفاقتی واقعی را میدهد،بوی تو را میدهد رفیق.
برایت تا دنیا دنیاست و حتی اگر هم دنیا دنیا نباشد،رفاقت میکنم.
تولدت نوش جانم :)
#غزالیـــات
درباره این سایت