وقتی داشتم سرسختانه کلمات نزدیک بهمِ جامعه‌شناسی رو حفظ میکردم،در همون بین که نگران فراموشی‌شون دقیقا سر جلسه‌ی امتحان بودم،داشتم به روز‌های بعد از امتحان‌هانم فکر میکردم!
روزی که میپرم روی تختم و تا لنگ ظهر میخوابم،یک بستنی لیوانیِ بزرگ با طعم قهوه رو تموم میکنم درحالیکه دارم قسمت به قسمت سریال خاطرات الحمرا رو میبینم و بعد ادامه‌ی کتابِ کافکا در کرانه رو میخونم و زودتر از سه روز تمومش میکنم و به رفیقِ فوقِ صمیمی‌جانم میگم بیاد بریم توی برف‌هایی که باید توی این روزها ولی نیست،خودمون رو ولو کنیم و من کادو تولدش رو بهش تقدیم کنم و بعد هم بشینم تمام فیلم‌هایی که گرفتم رو ببینم و یکی‌یکی لذت ببرم ازشون و البته از همه مهمتر امیدوارم هر شب برق‌ها بره تا وای‌فای قطع شه تا من و مامان و بابا کنار هم بشینیم و بابا از خاطرات قدیم بگه و ما بخندیم و حتی شاید گریه هم کنیم!
و من در بین این‌ روزها گل‌هام رو آب بدم،اتاقِ همیشه شلوغ‌م رو تمیز کنم و به درس‌های زبان انگلیسی و کُره‌ای‌م رسیدگی کنم و یکسری آهنگ‌های مدنظرم رو دانلود کنم و بهشون گوش بدم و کمی هم توی فضای مجازی خواهم لولید و یا با مامان میرم بیرون تا خرید کنه و امیدوارم یادم بمونه و بهش بگم برای من یه کرم‌مرطوب‌کننده‌ی شاتوتی بگیره و.
دیروز آخرین امتحان رو هم با موفقیت گذروندم و امروز اولین‌ روز از رهاییِ امتحاناست!
امروز هم که صدای بارون میاد،صدای تگرگ و برف،صدای رعد و برق . . . بیایین به شدت بچسبیم به حال و احوال خوبمون.لذت ببریم ازشون و کِیف کنیم از این همه قشنگی!
#غزالیـــات


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

حکایت دل GemPatogh | جم پاتوق ، عکس ، والپیپر ، سرگرمی ، لطیفه ، Sms تحلیل بازار باربری و اتوبار - Freightge البرزکرين Leon دانلود فایل متخصصین فنی روانشناسي ذهن دانلود کتاب